چِقَــدَر ثـانـیـــه هـا نـامــردنـد گفتـه بـودنـــد کـه برمیگــردند
برنگشتنـد و پس از رفتنـشان بی جهـت عقـربه ها میگردند
آه ، این ثـانیـــه هـای بیرحــم چــه بـلایــی بـه سـرم آوردند
نه به چشمم افقی بخشیدند نـه ز بُغـضـم گـره ای وا کردند
ز چـه رو سبـز بنامـم بـه دروغ لحظه هایی کـه یکـایک زردند
لحظه ها همهمه هایی موهوم لحظه ها فاصله هایی سردند
بگـــذاریـد ز پـیـشـــم بــرونـــد لحظه هایی که همه پر دردند
شروعی دوباره
خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسد
من چه می دانستم...!
علی
چند درس از درسهای زندگی
ای آیه مکرر آرامش
خاتون ِ خواب ِ خرداد
آروزی نقش بر آب
ثانیه ها
[عناوین آرشیوشده]