تقدیم به جادوانه مهربانم
- این شعر را برای تو گفتم که در یک شب رویایی آمدی تا همسفر لحظات تنهایم شوی ولی ... -
شبی در پیچ وخمهای خمار آلود یک راه پر از تشویش
شبی رویایی یک حرف بارانی
میان ماندن ورفتن
وتردید و امید ویاس وتنهایی
بلورآبی قلب تو را با خویشتن دیدم
وفهمیدم که چشمانت پر است از پرسش وتردید
ودانستم که رسم ساده دلبستگی را خوب می دانی
وحس کردم که تا عمق بکر چشمانم سفر کردی
وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
چه معصومانه دستت را برای لمس احساسم بمن تعارف نمودی
ومن در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلت
درحالتی ما بین اشک وحسرت وتردید
نمی دانم چرا ؟ اما فشردم گرم دستت را
واز آن شب دراین فکرم ...
که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد؟
شروعی دوباره
خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسد
من چه می دانستم...!
علی
چند درس از درسهای زندگی
ای آیه مکرر آرامش
خاتون ِ خواب ِ خرداد
آروزی نقش بر آب
ثانیه ها
[عناوین آرشیوشده]